روباهی که در مرغداری، کار میکرد!
روباهه، چندین سال بود هر نصف شبی و هر آخر هفتهای، به طور مرتب، این کارو با ظرافت تمام انجام میداده و چون مرغداری هم به روش سنتی اداره میشده و هیچ کنترلی هم نمیشده و از طرفی دیگه، چون مرغو خروسا هم، آمار دقیقی نداشتن و از همه مهمتر، چون همه هم بهش اعتماد کرده بودن، واسه همین هم، روباهه چندین سال بود دستش رو نشده بود؛ روباهه، توی اون چند سال خدمت در مرغداری، با بیرون و با دوستانش مرتب در تماس بوده؛ به اونا پیغام میفرستاده و مرتب جلساتی رو با اونا برگزار میکرده.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.